بخشی از کتاب:
خورشید بیرمقی از ستیغ کوه اونتاکه طلوع کرده بود. هیچ صدایی در جنگل نبود، جز برفی که گاهبهگاه از سرشاخهها آرام بر زمین میریخت. پهنۀ سنگی کوهستان در نور سپیدهدمان میدرخشید. درختان پوشیده از خزه زیر صخرهها در خود فرو رفته بودند و شاخههایشان از سرما یخ زده بود. خاربوتههای پریدهرنگ برفراز صخره خم شده و دست تمنا به آسمان دراز کرده بودند. مه سنگین روی زمین فرود آمده بود و همهجا سردتر از آن بود که رنگی بر رخ طبیعت مانده باشد.
یامادا جلوتر گام برمیداشت و مسیر را با قطبنما جستوجو میکرد. ایواتا مدام پشت سرش را میپایید. هر دو در سرما میلرزیدند و دماغهای آویزانشان را پاک میکردند. دستهایشان راها میکردند و از زمینهای سیاه و لمیزرع میگذشتند. بخار نفسهایشان از دوردست شبیه قطاری بود که دود میکند و آرام از میان زمینها میگذرد.
از وقتی که جادۀ موردنظر را یافته بودند، نزدیک دو ساعت بود که بهزحمت در سرما پیش میرفتند. آسفالت جاده کهنه شده و علفهایی به بلندای قد انسان گلهبهگله در آن ترک انداخته بود. در فاصلۀ برف و بوتهزار تقریباً هیچچیز قابلرؤیت نبود. جاده از آن پس وارد اعماق جنگل میشد و آنقدر باریک بود که فقط برای عبور یک ماشین راه داشت. یامادا دوباره نقشۀ قدیمی را باز کرد و قطبنما را روی آن گذاشت. ایواتا به درختی تکیه داد تا نفسی تازه کند. سرش هنوز از لگدی که روی پشتبام از قاتل خورشید سیاه خورده بود، زنگ میزد. گرمای نفسش در سرمای هوا ابر بست و چهرههایی خندان میان زمین و هوا پدیدار شد. مفصل انگشتان شکستهاش از درد و سرما تیر میکشید.
یامادا در حالی که نقشه را تا میکرد و در کیف میگذاشت پرسید: «خوبی؟» ایواتا سر تکان داد و جاده را پی گرفتند. بیست دقیقۀ دیگر پیش رفتند تا دستۀ انبوهی از کاجها در برابرشان قد علم کرد. چشمشان به دیواری بتنی افتاد که پنج متری ارتفاع داشت و به حصار زندان میمانست. کهنه و در آستانۀ فرو ریختن بود، اما عبور از آن بینردبان امکان نداشت. دورتادور دیوارهای پایگاه، برف تلنبار شده بود. دروازۀ بزرگ و محکمی ورودی را بسته بود و بیرونش را پلیس نوارکشی کرده بود.
فهرست مطالب کتاب:
۱۹۹۶
پانزده سال بعد
۱: کارتنها
۲: اشتهای قاتل
۳: من اینجام
۴: زنبقها
۵: یکمیلیون شهر
۶: چشم عاشق نمیبیند
۷: در ستایش سایهها
۸: عسل
۹: گالاتیان ۹: ۶
۱۰: کوسۀ سفید بزرگ
۱۱: گرداب
۱۲: پرتقال
۱۳: لکۀ سیاه
۱۴: یکمشت کاغذ
۱۵: بازی
۱۶: جاهای دیگر
۱۷: الطاف
۱۸: یافتۀ دریا
۱۹: آیا «او» یی در کار است
۲۰: پرتگاه تکافتاده
۲۱: کار کار کار
۲۲: بدشانسی
۲۳: شطرنج در ظلمات
۲۴: مثال گویا
۲۵: حتی صدها قلب کم است
۲۶: موج بدنها
۲۷: دنیا در آخرت جبران میشود
۲۸: خارج از روال
۲۹: کچاپ
۳۰: خود شیطان
۳۱: ابرهای فیلی
۳۲: مردم در پی حقیقت
۳۳: در کار خدا تعجیل نیست
۳۴: در یکقدمی
۳۵: مقدمهچینی
۳۶: تنها با هم
۳۷: گوزنی صدای تیر میشنود
۳۸: راه جدید
۳۹: چراغهای آبی یوکوهاما
۴۰: خیمه بر خورشید
داستان داستان چراغهای آبی یوکوهاما
سپاسگزاری
دربارۀ نویسنده
پینوشت
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.